آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

عکس

سلام به همگي 166 مامانم جديدا  از من عکس نمي گيره. حتي از حرف زدنها و صدا در آوردنها و غلت زدن هام هم فيلم نمي گيره! يني مامانم من رو قبلا بيشترتر دوست داشت؟ ...
12 مرداد 1391

تُف بازي

سلام به همگي 165 يک مدت تقريبا يکي دو هفته، انقدر با زبونش توليدات ايجاد مي کنه که ميشه باهاش برکه اي يا حتي درياچه اي رو ساخت. گاهي خط اين توليدات به قدري شدت داره که مي پره توي گلوش و شروع مي کنه به سرفه کردن. توليدش کاملا هم باصدا هست. صداش تقريبا توي اين مايه هاست: فففففففففففففففففففف وووووووووووووووووووووووو گگگگگگگگگگگگگگگگ البته از نوع آبکي. خدا تُفات رو هم حفظ کنه مادر. ...
12 مرداد 1391

هفته ي اولین کارها....

سلام به همگي 162 اين هفته اين اتفاقات داره ميفته: 1. لثه هاش داره سفت ميشه 2. دنبال يه چيزيه واسه گاز گرفتن 3.چيزي پيدا نمي کنه جز چونه و شونه ي من!!! 4. غلت مي زنه.(ديگه به طور مداوم، از 3 ماهگي شکسته شکسته مي زد) 5.دستاش رو گاهي مي تونه بياره جلوش گاهي نمي تونه. 6. گاهي دو تا غلت مي زنه و ميره به سمت چوب مبل و اون رو گاز مي گيره! 7. گاهي خسته مي شه و سرش رو بالا نمياره ديگه و امان از جيغ هاي اون موقع!!! 8.دستش رو مشت مي کنه به حالتِ​-وقتايي که شعار مرگ بر آمريکا- مي ديم، مياره بالا و پايين بعد آروم مي کوبونه به دهنش. 9. بغلم که هست ديگه آروم نيست ا...
10 مرداد 1391

عقيقه

سلام به همگي 164    بسم الله الرحمن الرحيم اللهم تَقبَّل مِن مُحَمَّدسَجّادِ بنِ سَعيد. اينکه يک بچه ي کوچک رو به خدا کند و بگويد خدايا از من قبول کن و اين کاري که برايت انجام دادم را از من بپذير خيلي صحنه ي شيريني است. و از آن شيرين تر اينکه، چون خود اين بچه به بلوغ نرسيده که اين تکليف بر گردنش باشد، اين عمل، بر عهده ي ​نايب او، يعني پدرش است. پدر با اين کار به فرزندش مي آموزد که: اي پسرم! تمامي کارهايت را طوري انجام بده که بتواني بعدش بگوي: خدايا از من قبول کن.  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. برای پسرمون روز 9 ماه مبارک رمضان عقیقه کردیم. ...
10 مرداد 1391

لباس در حد احتياج 2

سلام به همگي 163 يک دوستي نظر گذاشته بود براي مطلب 159 آقا محمدسجادجون، جوابش رو دادم اما چون شايد ديگه سراغ نظرات نرند،​ نظر و جوابشون رو اينجا ميگذارم تا ببيند:   سلام سه نقطه:   اخه منم همین کار رو کردم و همه لباس های بچه اولم رو دادم رفت و برای دومی خیلی زورم میومد که برم دوباره بخرم و با خودم میگفتم ایکاش نگهشون میداشتم.نمی دونم شایدم شما درست بگید....!!! خب نمي خاد که بديد بره... به تناسب بخريد. خوب هم بخريد. بچه بايد اکرام بشه ...بايد تکريمش کرد... خوب پوشونده بشه... زياد نخريد در حد اسراف نباشه. خوب هاش رو هم نگه ميداريم واسه بعدي ها... نه يکي نه دوتا ... چهارتااااا ...
10 مرداد 1391

هم کیشانم در میانمار

سلام به همگی 160 چند شبه برای مسلمان های میانمار و اتفاقی که داره براشون می یفته خواب به چشم ندارم! پسر من انقدر راحت از اسلام حرف می زنه و از خدا می گه و از قرآنِ تمام نشدنی و پیامبر عزیزش و از ائمه ی مهربونش... و اونجا، به جرم مسلمان بودن ، در آتش سوزانده می شن یا مورد هجوم قرار می گیرند. 1 یک ناراحتی بیشتر هم دارم، اونم اینکه انقدر عقبم. یک کسی که خیلی بصیرت داره و آینده نگری ش و دلسوزیش در حدّ یک امامه، سال 70 در مورد این مسلمون ها حرف زده ولی من انقدر دیر دو زاری م میفته. 2 خدایا ما مسلمونیم و مسلمان بر مسلمان حقوقی داره، که کمترین اون مهیا کردن وسیله و شرایط در آرامش زندگی کردنه. ما درس می خونیم کلاس می ریم د...
7 مرداد 1391

ج ه ا د ...

سلام به همگي 161 زندگي مجاهده است. تلاشي جهت مند و مشخص در راه رسيدن به آنچه انسان برايش خلق شده. اگر اين روحيه در مادر-پدر و به نسبت فرزندانشان شکل نگيرد، استعدادها شکوفا نمي شود. يکي از ويژگي هاي مجاهد اين است که: با هر پديده اي مثل نديد بديد ها روبرو مي شود. اين چيه؟ باهاش ميشه چطوري رفتار کرد؟ اگر اينجوري بکني چي ميشه/اونجوري بکني چي ميشه؟ بچه ها، يک عملياتند واسه مجاهد پروريِ مادران.و به نسبت نازنازي نشدنِ خود بچه ها. اينکه بذاريش توي هر شرايطي بچه بخوابه. اينکه توي گرما و سرما باهاش بري بيرون. اينکه تحملش رو با اين کارها ببري بالا زندگي ش رو متحول مي کنه و مقاومش مي کنه در زندگي. مخصوصا ا...
7 مرداد 1391

لباس در حد احتیاج

سلام به همگی 159 به مامانم گفتم که برام لباس ذخیره نکنه... هر چی دارم می پوشم... هر چی هم کم داشتم بره برام از حراجی ها و ... بخره و وقتش رو واسه خرید کردن تلف نکنه! اصلا من خیلی لباس نمی خوام... همین چنتایی که دارم بسمه. به مامانم گفتم: این همه بچه ای که این همه لباس ندارن! من رووم نمیشه کمدم انقدر پر باشه! مامانم به من قول داده که به حرفم گوش بده. و هر وقت فکر کرد که لباس می خوام یا نه، حتما از خودم بپرسه. دوستش دارم مامانم رو انقدر می فهمه. http://radinghassemian.blogfa.com/...
7 مرداد 1391